سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
شور و ازدواج و خواستگاری جوانان
 
 
آن که با دست کوتاه ببخشد او را با دست دراز ببخشند [ مى‏گویم : معنى آن این است که آنچه آدمى از مال خود در راه نیکى و نیکوکارى بخشد ، هرچند اندک بود خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد ، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذارد ، نعمت بنده را دست کوتاه و نعمت خدا را دست دراز نام نهاد ، چه نعمتهایى خدا همواره از نعمتهاى آفریدگان فراوانتر است و افزون چرا که نعمتهاى خدا اصل نعمتهاست و هر نعمتى را بازگشت به نعمت خداست و برون آمدن آن از آنجاست . ] [نهج البلاغه] 
»» اصلی و فرعی کردن معیارها؛ اولین گام در انتخاب همسر

اصلی و فرعی کردن معیارها؛ اولین گام در انتخاب همسر
انسان موجودی انتخاب گراست و بیشتر اوقات زندگی، دست به انتخاب می زند، ولیکن یکی از انتخاب هایی که نتیجه و پیامد آن برای همه عمر، ماندگار خواهد بود، «همسرگزینی»است و لذا دقت و دوراندیشی در این گزینش، امری منطقی می نماید. در نگاه اول، معیارهای متنوعی به چشم می خورد که امر انتخاب را قدری دشوار می سازد ولی در نظر گرفتن سه نکته ی زیر از دشواری مساله می کاهد:
نکته اول اینکه، ملاک مورد نظر، پدیده ای گذرا نبوده بلکه نسبتاً پایدار باشد مثلاً عامل زیبایی است، جلب نظر می کند و حال آنکه به مرور زمان، رنگ می بازد و در سال های بالای زندگی، از اثر می افتد، در حالی که خصوصیات اخلاقی نظیر ادب، متانت یا بزرگواری، بستگی به عامل گذشت زمان ندارد و به تدریج احتمال قوت گرفتن آنها نیز هست.
نکته دوم اینکه، ملاک مورد نظر، صرفاً جنبه بیرونی و ظاهری نداشته باشد بلکه درونی بوده و ریشه در اعماق وجود انسان داشته باشد. ویژگی های شخصیتی نظیر تدبیر زندگی و خلاقیت و امثال آن، جنبه ذاتی و درونی دارد، در حالی که خصوصیتی نظیر تمکین مالی جنبه عارضی داشته عامل ریشه داری تلقی نمی شود.
نکته سوم، اینکه ملاک مورد نظر به نحوی محافظ ارزش های انسانی باشد نظیر باورهای دینی و ایمان که قادر به حراست از زندگی مشترک است. در حالی که همه ملاک ها اینگونه نیستند. نظیر جذابیت های ظاهری که به لحاظ موقعیت خاص خود در صورتی که خرد از تسلط نیرومندی برخوردار نباشد، وی را مستعد برخی آسیب های اخلاقی می سازد.
تنوع و پیچیدگی معیارها، بعضاً پدیده همسرگزینی را با دشواری مواجه می کند، با این حال شناخت معیارها و میزان اهمیت آنها تا حدودی از این دشواری می کاهد. به منظور تحقق این هدف فرهنگسرای خانواده به برگزاری جلسه ای آموزشی با عنوان شباهت ها و نقش آن در موفقیت ازدواج مبادرت ورزیده است. این کارگاه به کارشناسی خانم دکتر یوسفی، مشاور خانواده و استاد دانشگاه اصفهان برگزار شد، اطلاعات و آگاهی های مفید و ارزشمندی را در اختیار خانواده ها و خصوصاً جوان قرار داد. ماحصل مطالب ارائه شده را در قالب این گزارش برای خوانندگان به رشته تحریر کشیدیم تا بتوانید از آن حداکثر استفاده کرده و ازدواج ها خصوصاً انتخاب هایی اصولی و منطقی داشته باشید، پس با دقت و تامل مطالعه کنید.
کارشناس جلسه، بحث را با طرح این سوال آغاز کرد که:
«آیا می توانیم کسانی را پیدا کنیم که کاملاً شبیه به ما باشند و آیا بر فرض وجود چنین کسانی می شود تا آخر عمر این شباهت را حفظ کرد؟»
مسلماً ما با هم متفاوت هستیم. اما دلیل این تفاوت:
1)ما به شیوه های مختلفی انرژی هایمان را صرف می کنیم، یعنی این که درون گرا هستیم و یا بیرون گرا. پس هر کسی به نحوی شیوه زندگی اش را تنظیم می کند و به زندگی می پردازد.
2)نحوه جمع آوری اطلاعات ما با هم فرق می کند. ما برای تصمیم گیری روزانه مان اطلاعات زیادی را جمع آوری می کنیم. افراد به دو شیوه اطلاعات جمع آوری می کنند: شمی و حسی. همین طور این که به دو دسته تصمیم گیری می کنیم:
1)احساسی:به دیگران اهمیت بسیار می دهیم.2)منطقی، 4=2×2 حساب می کنیم و بر اساس آن دست به تصمیم گیری می زنیم.
3)ما به نحو خاصی کارهایمان را سازماندهی و مدیریت می کنیم:
1)منظم:مدیریت زمان داریم و با ساختار وظایمان را انجام می دهیم.
2)نامنظم:کارهایمان ساختار ندارند و مدیریت زمان آنچنان اهمیتی ندارد.
هر انسانی دارای یکی از خصوصیات بالا در این 4 دسته قرار می گیرد مثل برون گرای شمی احساسی با ساختار. با توجه به این خصوصیات متنوع در هر فرد، تفاوت ها به طور وضوح به چشم می خورد، اما نباید نگران تفاوت ها باشیم».
وی در ادامه گفت:«باید ببینیم در چه مسایلی باید شباهت داشته باشیم تا دچار مشکل نشویم: ممکن است شباهت در بعضی مسایل خوب باشد اما در بعضی مسایل نه. چون ممکن است تضادها باعث شکوفایی در زندگی بشود و خیلی از کمبودها را با تضادها از بین برد. ما خیلی از رفتارهای مقابل خود را از دیگران یاد می گیریم. شباهت هایی که افراد برای ازدواج باید با هم داشته باشند در شش دسته تقسیم بندی می شود:نخستین اصل این است که ما سر ارزش ها باید به یکدیگر شباهت داشته باشیم. مثل ارزش های مالی، مذهبی، خانوادگی، هنری و ... ارزش ها چهارچوب زندگی هستند و بر اساس آنها به زندگی می پردازیم.
ارزش ها از این لحاظ باید به هم نزدیک باشند که بدیهیات زندگی را مشخص می کند و خط قرمزها را بیان می کند. اگر در یک چهارچوب ارزشی قرار گرفتیم باید تمام کارهایمان در آن چهارچوب قرار گیرد.
دومین اصل شباهت در اهداف است: «اینکه افراد به دنبال چه هستند و ما باید اجازه دهیم طرف مقابل فکر کند تا طرف زندگی اش را مشخص کند. وقتی فرد هدفش را می گوید باید ببینیم حاضر هستیم به دنبال فرد برویم. باید فکر کنیم اهداف مشترک خانواده چه چیزی می تواند باشد و بعد ببینیم حاضر هستیم به دنبال این اشتراکات برویم». این مشاور خانواده افزود:«سومین اصل، اصول مشترک است: اصول مشترک را باید بر اساس نقش های فرزندی، والدینی، همسری، شغلی، مدنی پایه ریزی کنیم. برای مثال مرد در نقش شغلی باید بر اساس این قانون باشد که سرکار، سرکار است و خانه، خانه است چهارمین اصل آرزوهای مشترک است. هر خانواده ای که آرزوی مشترک نداشته باشد از هم می پاشد. پنجمین اصل این است که هر دو طرف ویژگی اخلاقی مشترک داشته باشد. هر دو معتقد باشند که بدزبانی زشت است. باید به دیگران احترام گذاشت و ...
و آخرین اصل این است که دعاهای مشترک داشته باشیم.یعنی اینکه از خدا چه می خواهیم و چه خواسته ای داریم.این استاد دانشگاه از بیان این اصول به 13 قانون برای موفقیت در ازدواج اشاره کرد:
1)افراد باید به یکدیگر اعتقاد داشته باشند، بپرهیزید از افرادی که در خانواده ای بزرگ شده اند که به هم اعتماد ندارند.
2)قانون بده بستان وجود داشته باشد. نباید تنها یک هدف گیرنده و یک هدف دهنده باشد. باید تعادل برقرار شود.
3)هم زمان عصبانی نشویم. وقتی دیدیم هدف مقابل عصبانی است، ما سکوت کنیم و اگر او خونسرد بود ما عصبانی شدیم.
4)گوش به یکدیگر بدهیم. تنها به گفت و گو نپردازیم بلکه به حرف های دیگری گوش دهیم.
5)قبل از شب دعواها را تمام کنیم. دعوا و کدورت ها را به درازا نکشیم و تا شب پایان دهیم.
6)عدم یادآوری خاطرات تلخ گذشته.
7)نسبت به علایق طرف مقابل حساس و به نفرت های او اهمیت دهیم.
8)گاهی هم بگذاریم طرف مقابل برنده شود.
9)هرچند وقت یکبار بگوییم من خوشبخت ترین فرد دنیا هستم که تو را دارم.
10)مشکلات همدیگر را درک کنیم و در حل آن با هم مشارکت داشته باشیم.
توانا باشیم مشکلات طرف را بشنویم و خود را گم نکنیم و او را یاری دهیم تا مشکلش را حل کند.
11)احساسات مثبت خود نسبت به طرف مقابل را زنده نگه داریم و نگذاریم از بین برود.
12)برای حریم خصوصی همدیگر احترام قایل باشیم. زیادی با هم قاطی نشویم، این چسبندگی زیاد نفرت می آورد.
13)حیا را بین یکدیگر رعایت کنیم، باید مرزها را مشخص کرده و احترام یکدیگر را حفظ کنیم. وی در پایان گفت:«اگر این قوانین رعایت نشود هر چقدر هم به هم شبیه باشیم باز هم با هم اختلاف داریم و اینکه هر چند هم شبیه به هم باشیم اما وظیفه شناس نباشیم، مشکلات سرجای خودش باقی می ماند. اگر مجردید، گوش دادن، بستن دهان و جمله بندی ها را تمرین کنید.
اعتماد کردن، وظیفه شناسی تقسیم مسوولیت ها، مرور ارزش ها را یاد بگیرید و خود را معرفی کنید. و برای حسن ختام متن باید گفت: اولین گام در همسرگزینی جوانان، اصل و فرعی کردن معیارهای مربوطه است و این امر، انتخاب را آسان می کند زیرا آنان به درستی درمی یابند که باید بر ملاک های اصلی اصرار ورزند و همچنین آگاه می شوند که چه ملاک هایی جنبه فرعی داشته و چندان اهمیتی ندارند، لذا بر این اساس قادرند تصمیمی سنجیده، معقول و به جا اتخاذ نمایند.
منبع: ویژه نامه جوان ایرانی (اصفهان زیبا)

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمود ( پنج شنبه 90/12/11 :: ساعت 7:44 صبح )

»» من یک دختر مضطربم، با نامزد شکاکم چه کنم؟

من یک دختر مضطربم، با نامزد شکاکم چه کنم؟
1- دختر 20 ساله ای هستم که در مقابل افراد تازه ای که با آنها آشنا می شوم، دستپاچه و مضطرب می شوم و در برقراری ارتباط مشکل پیدا می کنم. همیشه هم نگران این هستم که دیگران راجع به من ارزیابی منفی داشته باشند و نسبت به توانایی های اجتماعی خودم تردید دارم. چه کنم؟

پاسخ:
 

نکته اول: بناست یک آدم طبیعی جلوی آدم های تازه کمی دستپاچه شود؛ یعنی اگر یک نفر ما را برای بار اول ببیند و خیلی عادی برخورد کند اتفاقاً ما مضطرب می شویم که او چرا این قدر راحت است! اما بعد از مدتی این مسأله مهم می شود. یعنی اگر بعد از گذشت یک ساعت همچنان با فرد جدید احساس اضطراب داشته و دلواپس باشیم، به نظر می رسد باید از درمانگران کمک بگیریم. اختلالات اضطرابی Anxiety Disorder دسته وسیعی از اختلالات روانپزشکی را شامل می شوند و با ترکیبی از روان درمانی و در صورت لزوم داروهای ضداضطراب می توان آنها را مداوا کرد.
نکته دوم: سؤال شما یک نکته دیگر هم دارد و آن ارزیابی منفی از توانمندی های خود است. ما از کجا می فهمیم زیبا هستیم یا خوش اخلاقیم؟ مطمئنم بخش مهمی از این تصویری که از خودمان می بینیم ( خودانگاره در تعابیر روان شناسی) محصول حرف های بقیه است و بخشی از آن هم ارزیابی های خودمان از کیستی و رفتارمان است. مثلاً یک دختر 14 ساله خیلی دقت می کند که والدینش، خانواده اش و همکلاسی هایش درباره او چه نظری می دهند. اما وقتی می رسیم به یک دختر 20 ساله، دیگر لازم نیست حرف های بقیه را درباره خودش، رفتارش و شخصیتش دربست قبول کند. او در حدی زندگی کرده و فردیتی داشته . در این صورت چه بسا بقیه بگویند او خوش اخلاق نیست. او باید بتواند از خودش دفاع منطقی کرده و به تعبیری از خودش حمایت عاطفی کند. شما گفته اید که نسبت به توانایی های اجتماعی خود تردید دارم. احتمال ما این است که منظور شما از توانایی های اجتماعی عبارت است از:
*توانایی صحبت کردن و اظهار نظر برابر جمع
*توانایی اعلام خواسته های خود به خانواده و دیگران
*توانایی مدیریت عاطفی در برابر پیشنهادهای عاطفی
*توانایی کسب موقعیت خوب تحصیلی و کاری
با اینکه مهارت هایی این چنینی مطلوبتان است اما در نظر بگیرید که در 20 سالگی لازم نیست خیلی هم عالی بی نقص باشید، به خودتان اجازه اشتباه بدهید و گاهی به این اشتباهات بخندید چون بسیاری از مهارت های فوق قابل یادگیری و آموزش هستند.
2. در برخورد با مردی که اظهار علاقه شدیدی می کند و خیلی هم شکاک است و شکش را هم به علت عشق زیاد، می داند چه باید کرد؟

پاسخ:
 

 

شکاک بودن paranoia یک اختلال شخصیت personality disorder است. شما فردی را می بینید که در برابر کوچک ترین کارهای شما رفتاری آشفته دارد. معمولاً هم باهوش است و موقعیت اجتماعی خوبی دارد. فکر نکنید بیماران شکاک کسانی هستند که در سطوح پایین جامعه و با چهره ای ترسناک زندگی می کنند. اتفاقاً خیلی از این بیماران تحصیلات بالایی هم دارند. ولی به علت نقایص دوران کودکی و ناامنی های عاطفی کودکی تبدیل به کسانی می شوند که دائم اشتغالات ذهنی بیخودی درباره خیانت و ترک شدن دارند. خود این افراد وارد درمان نمی شوند زیرا دکترها و درمانگران را هم همدست شبکه افراد خائن اطراف خود می دانند. از طرفی نمی شود اگر من در رابطه ام لغزشی کرده باشم و بعد هر از گاهی او که چشمش ترسیده از من سؤالاتی می کند، انگ شکاکیت بهش بزنم و خودم را خلاص کنم. شک در جایی خطرناک است که فقط براساس ذهنیت خود بی طرف، بافته می شود و شواهدی غیرمرتبط دارد. حالا سؤال این است که با این آدم می توان ادامه داد یا نه؟ کارشناس ها می گویند نه! این ریسک را نکنید.
سؤال این است که آیا می توانم او را با عشقم عوض کنم تا به من اعتماد پیدا کند؟ جواب خیر است. چون او بیمار است و محور اصلی تفکرش این است که شما متهمی هستید که او هنوز نتوانسته مچتان را بگیرد!
سعی کنید از نامزد شکاکتان فاصله بگیرید، مدت ها طول می کشد تا از خطر رفتارهای تند او در امان بمانید( تهدید و حتی آسیب فیزیکی و اجتماعی و خانوادگی)
البته این نکته را هم بدانید که این کار بی عوارض نیست و چند مصیبت سر کسی می آید که از نامزد شکاکش جدا شده است:
1. در رابطه بعدی احساس می کند طرف دوستش ندارد، چون فرد بدی اگر نرمال باشد مگر چند بار در روز به ما زنگ می زند؟ مگر تلفن چک می کند که اشغال هست یا نیست؟ مگر ای میل های ما را دائماً می خواند؟ مگر ساعت رفت و آمد ما را دقیق چک می کند؟ مگر پیامک های ما را می خواند؟ توجه آدم نرمال به ما، نرمال است و این می شود که فرد در مقایسه با نفر قبلی که شکاک بوده، احساس بی توجهی می کند که پر واضح است غلط است.
2. کلی طول می کشد تا عزت نفس تحقیر شده خود را ترمیم کند.
منبع: همشهری جوان، شماره 290




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمود ( پنج شنبه 90/12/11 :: ساعت 7:44 صبح )

»» بهداشت روانی ازدواج در یک نگاه

بهداشت روانی ازدواج در یک نگاه
 
بهداشت روانی بحثی بسیار تخصصی در علم روانشناسی و روانپزشکی و در واقع، رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی به معنای سلامت فکر است که در زمینه کاهش بیماری های روانی در اجتماع فعالیت می کند و وضعیت مثبت و«سلامتی روانی»را نشان می دهد . بهداشت روانی سعی دارد به بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل فیزیکی، روانی و اجتماعی که در بروز این اختلالات اثر مشخصی دارند، بپردازد و درباره آنها بحث کند. هدف اصلی بهداشت روانی پیشگیری است که با ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب به وجود می آید
اصول اساسی بهداشت روانی عبارتند از
1ـاحترام به شخصیت خود و دیگران2-شناخت محدودیت های خود و دیگران 3-آگاهی از این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است 4-اگاهی از اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست5-شناخت نیازها و محرک هایی که موجب اعمال و رفتار انسان می شود
با توجه به مطالب ذکر شده باید بگوییم که بهداشت روانی می خواهد بداند که
1ـ چرا زن و شوهر ها از یکدیگر جدا می شوند؟
2ـ چرا در جوامع امروزی، آمار طلاق روبه افزایش است؟3-چرا به تدریج، به خصوص در شهرهای بزرگ، دامنه ارتباط عاطفی زن و شوهر ها در حال کاهش است؟4-چرا انسان روز به روز تنهاتر می شود و آشفتگی های روانی او که تدثیر اجتناب ناپذیری در زندگی خانوادگی دارد، بیشتر می شود؟5-چگونه می توان قبل از ازدواج، پیشگیری های لازم را از طلاق به عمل آورد؟6-برای استحکام زندگی زناشویی چه باید کرد؟7-عوامل بقای زندگی زناشویی کدامند؟متخصصان بهداشت روانی و روانشناسی از مدت ها پیش به عوامل مؤثر در ازدواج موفق توجه داشته اند؛ به همین دلیل ما نیز می خواهیم در این زمینه برای شما سخن بگوییم
ازدواج موفق به عوامل مختلفی بستگی دارد که بسیاری از این عوامل را در قبل از ازدواج می توان جست و جو کرد. عوامل دیگری را که در تداوم و بقای زندگی زناشویی نقش دارند، می توان در بعد از ازدواج جستجو نمود
ازدواج از بدو امر دو نقش اساسی در زندگی افراد دارد
1ـ نقش اقتصادی -اجتماعی
2ـ نقش روانی
در جوامع سنتی از دیرباز، بعد اقتصادی -اجتماعی ازدواج بیشتر مورد توجه و تأکید بوده است؛ اما در جوامع صنعتی و پیشرفته بعد روانی بربعد اول پیشی گرفته است. به عبارت دیگر، امروزه ازدواج از بعد روانی و معنوی ارزش بالاتری دارد؛ به همین دلیل معیار مهم ارزیابی یک ازدواج موفق، میزان رابطه عاطفی بین دو همسر است. هر چه برشدت این رابط عاطفی به طور متقابل افزوده شود(ورای تمام مشکلات و موانع که ممکن است در ابعاد دیگر زندگی زوجین وجود داشته باشد)آن ازدواج موفق تر ارزیابی می وشد. بی شک ایجاد و تداوم چنین رابطه ای به کفایت و کاردانی هر دو طرف و به توجه آنها به احساسات و نیازهای یکدیگر و همچنین خوداگاهی هرکدام از طرفین بستگی دارد
هر زن و شوهری با قبول پیمان ازدواج، در مقابل همسر خود متعهد و مسؤول است. بنابراین، هر دو نفر باید برای زندگی مشترک و حفظ این پیوند مقدس تلاش کنند و از خودگذشتگی داشته باشند. براساس چنین تعهدی است که برلزوم شناخت و آگاهی دقیق زن و شوهر از یکدیگر تأکید می شود. می توان گفت وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج می گیرند، اولا این تصمیم باید براساس آگاهی از مشکلات و کمبودهای یکدیگر باشد، ثانیاً هر دو باید خود را برای تحمل مشکلات و مقابله با انها آماده کنند. آنچه بیش از هر چیز دیگر می تواند معیاری برای یک ازدواج موفق باشد، شناخت و درک زن و شوهر از وضعیت روانی و نیازهای مختلف یکدیگر است . افراد معمولاً ازدواج را با رؤیاهای شیرینی آغاز می کنند که در آن رؤیاها ، همسرشان در تمامی ابعاد«ایده آل»است . او فردی است عاشق، زیبا و قدرتمند با خصوصیات اخلاقی بی نظیر که نیازها، تمایلات و آرزوهای طرف مقابل را ارضا خواهد کرد. کسی است که همسر خود را دوست دارد، به او احترام می گذارد و همه چیز را برای او می خواهد هر کدام از دو طرف امیدوار است نیازها و مراحل رشدش که در گذشته ناتمام مانده است، در زندگی زناشویی کامل شود. زن، ارزوهایی را که نتوانسته است در خانه پدر به دست آورد، در خانه همسر می جوید و می خواهد کمبودهای روحی و جسمی خود را در خانه پدر به شدت تحت کنترل بوده، آزادی های بیشتری از شوهر خود می طلبد. جوانان معمولاً وقتی به مرحله ای می رسند که زندگی پدر و ماد ر را ناکامل می بینند و احساس می کنند که دیگر زندگی با آنها راضی شان نمی کند، تصمیم به ازدواج می گیرند و بدین ترتیب در زندگی زناشویی به دنبال ارزوهای خود می گردند.عده ای از روانشناسان معتقدند که هر نوع تغییر عمده در زندگی فرد-حتی تغییرات-مثبت، استرس زاست و یکی از این رویدادها و تغییرات ازدواج است. متخصصان بهداشت روانی براین باورند که معمولاً انتخاب همسر جوان تر به این دلیل است که فرد توجه زیادی به جنبه جنسی ازدواج دارد و یا اینکه به نحوی می خواهد حس پدری یا مادری خود را ارضا کند و خود را به جای پدر یا مادر همسر خویش قرار دهد. یکی از روانشناسان شوروی سابق به نام ایوانف می گوید:برای ازدواج چنانچه مردی جوان تر از زن باشد، از قبل باید امکان ناهماهنگی در این ازدواج را در نظر گرفت؛ زیرا هنگامی که زن در سنین 45-40سالگی نشانه های یائسگی در او آشکار می شود، نمی تواند در حد نیاز پاسخگوی تمایلات تندجنسی مرد باشد. بعضی افراد به دنبال کسی شبیه پدر یا مادر خود می گردند.، چون هیچ کاه فرصت نیافته اند که در زمان طفولیت خویش، مانند سایر کودکان، مورد توجه مادر یا پدر خو د باشند. برای این دسته افراد چندان فرقی نمی کند که با اشخاص مسن تر از خود علاقه نشان می دهند و با آنها ازدواج می کنند، می خواهند احساس امنیت کنند. در هر حال باید گفت که اختلاف سن بیش از حد معمول، می تواند مشکلاتی بین زن و شوهر به وجود آورد. مختصر آنکه، سن ازدواج عامل عمده ای در روند سلامت یا عدم سلامت ازدواج است. ازدواج در سنی پایین معمولاً براصول محکم و استواری قرار ندارد؛ چرا که جوان به شدت تحت تأثیر احساسات و تخیلات و عشق های افسانه ای و رمانتیک است. برای ازدواج مناسب فرد باید به سنی رسیده باشد که به اندازه کافی ثبات فکری و عاطفی داشته باشد و در رفتار و احساسات خود کمتر دچار تغییرات ناگهانی شود. شواهد نشان می دهد اگر سن مرد تا حدودی(سه یا چهار سال)بالاتر از سن زن باشد، بهتر است .
مسأله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه می باشد، این است که آیا در ازدواج، اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر؟
تحقیقات نشان می دهد مردان تمایل دارند با زنان کم خوش تر از خود ازدواج کنند. اصولاً نباید تفاوت زیادی بین هوش زن و شوهر وجود داشته باشد. زیرا در غیر این صورت علایق و طرز تفکر آنان با یکدیگر تفاوت خواهد داشت. در بهداشت روانی ازدواج، طرز تفکر نیز موضوع بسیار مهمی است؛ چرا که براساس ان فلسفه زندگی هر فرد شکل می گیرد. بلوغ عاطفی به مفهوم تبدیل مستمر و رضایت بخش شخص با زندگی، در عرصه های مختلف آن است. چنین تعدیلی هنگامی حاصل می وشد که فرد بتواند خواسته های خویش را در راه رفع نیازهای جامعه و افراد دیگر کنترل کند
فرایند اصلی رسیدن به بلوغ عاطفی به قرار زیر است
1ـ رسیدن به استقلال و اتکای به نفس 2-تبدیل انگیزه های زیست شناختی و گریزگاه های اجتماعی پذیرفته شده .3-درک روشن از واقعیت ها؛ ضمن حفظ تصورات خویش، نباید بی جهت با خیالبافی و یا افکار توخمی حقایق را لوث کرد.4-رسیدن به موازنه در ارتباط(درک ارتباط دو جانبه)؛هر یک از طرفین به همان اندازه که می گیرد باید از خود نیز مایه بگذارد.5-کنترل «خشم»؛فقط شخص قوی می تواند مؤدب باشد !6-داشتن هدف های معقول که در چارچوب امکانات و استعدادهای شخص باشد7-ارزیابی معقول از توانایی ها و ناتوانی ها در کار و تفریح8-انعطاف و سازگاری برای رفع نیازها در موقعیت های جدید9-رشد خودآگاه باید راهنما و پیش برنده رشد باشد. آموزش بیش از حد وجدان در کودکی، انسان را در آینده به فردی مضطرب و مهار شده تبدیل خواهد کرد و آموزش ناکافی در این مورد، به رفتار بی انگیزه و بچه گانه منجر خواهد شد . یکی دیگر از موارد مهم در بهداشت روانی ازدواج، هم کفو بودن طرفین از نظر نژاد، مذهب و طبقه اجتماعی و اقتصادی است تا حد زیادی موجب موفقیت در ازدواج می شود. در ادامه بحث بهداشت روانی ازدواج باید اضافه کنیم که یک ازدواج موفق بستگی به عوامل گوناگون دیگری نیز دارد که بسیاری از آنها را می توان در دوران نامزدی ارزیابی کرد . شاید مهم ترین هدف از دوره نامزدی در کشور ما همانا آشنایی با خصوصیات یکدیگر، ایجاد علاقه عاطفی و آماده شدن برای زندگی مشترک و معمولاً مستقل آینده است. از دوران نامزدی باید حداکثر استفاده را به منظور شناسایی یکدیگر نمود و برنامه های کلی آینده را طرح ریزی و روی معیارهای کلی توافق کرد. مسائل اساسی بهتر است قبل از ازدواج مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند
آیا زن می خواهد در خارج از خانه کار کند؟در این صورت مدت کارش در روز چقدر خواهد بود؟می تواند با در آمد شوهرش زندگی کند؟آیا در یک خانه اجاره ای حاضر است زندگی کند؟
از نکات دیگری که در بهداشت روانی ازدواج باید مورد توجه قرار گیرد، موقعیت اقتصادی و شغلی مرد است؛ اما نکته ای که بیش از میزان درامد مرد اهمیت دارد، ساعی، کوشا و قابل اطمینان بودن اوست و اینکه موقعیت شغلی او طوری نباشد که مدت زیادی از همسر و خانواده خود دور بماند . اصولاً هر قدر طرفین امادگی تحصیلی و اموزش شغلی بیشتری دریافت کرده باشند، برای ازدواج مناسب ترند. با اروزی اینکه تمام زوج های عزیز این مرزو و بوم بتوانند با امادگی کامل پای در مسیر زندگی مشترک بگذارند و روزهایی سرشار از عشق، شادکامی و موفقیت در پیش رو داشته باشند و این دور از دسترس نیست اگر جوانان و زوج ها به کلیه جنبه های بهداشت روانی ازدواج توجه نمایند
منبع:مجله دنیای زنان شماره 60

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمود ( پنج شنبه 90/12/11 :: ساعت 7:44 صبح )

»» رابطه هایتان را بشناسید

رابطه هایتان را بشناسید
 
فکر می کنید چند جور ارتباط داریم؟ در جواب باید گفت ما سه نوع رابطه داریم: رابطه در ازدواج، رابطه به قصد ازدواج، رابطه نامزدی؛ اینها را اضافه کنید به اینکه ما الان رابطه مجازی و عشق های سایبری هم داریم. اولاً ریشه خیلی از این رابطه ها هورمون است. هورمون باعث خیلی از رشدها در آدم می شود. عامل اینکه پسری در ترم اول دانشگاه خیلی درس می خواند و خودی نشان می دهد، همین است. برای شروع بهتر است از رابطه های کاری و دانشگاهی شروع کنیم. با این سؤال که اصلاً این رابطه ها را به رسمیت بشناسیم یا نه؟! البته جواب ضمنی این سؤال این است که چه به رسمیت بشناسیم اینها را و چه نشناسیم، اینها کارکرد خودشان را در جامعه دارند. از طرفی برای آدمی که شش تا انتخاب دارد، با آدمی که دو تا انتخاب دارد، حوزه اختیار به لحاظ فلسفی فرق می کند. اما 20 سال پیش روابط به گونه ای دیگر بود. دختر یا ازدواج می کرد که خوب بود یا نمی کرد که لایق بدترین حرف ها بود. اما الان در سال 1389 شرایط فرق می کند. دامنه انتخاب بالاتر می رود و اجباری های تو کمتر می شوند اما آیا من برای هر یک از اینها نباید یک سری مهارت ها داشته باشم؟ در روابط یک سری مهارت های مشترک است. مانند خود مهارت ارتباط برقرار کردن. طرف مقابل در هر موقعیتی باشد، من باید بلد باشم با او ارتباط برقرار کنم و بلد باشم ارتباط را به موقع محدود یا حتی به درستی قطع کنم؛ من باید شخصیت شناسی بلد باشم، آدم ها در هر ارتباطی با من، یک تیپ شخصیتی دارند، این اثبات شده و علمی است و دامنه حرکتی شان در آن تیپ است. بنده باید تیپ خودم را بشناسم، تیپ ایشان را هم بشناسم و تطابقشان را با خودم چک کنم.

این رابطه ها عمر دارند، دل نبندید!
 
در سطح اول ارتباط، حسادت، غیرت، وابستگی و آینده داری وجود دارد. تعهد هست؛ اما نه در حد تعهد ازدواج. مشکل دخترهای ایرانی این است که تعهد را در حد ازدواج می خواهند و هیجان در ارتباط. این ارتباط عمر دارند. استرن برگ می گوید در رابطه ها سه تابع وجود دارد: تابع هیجانی. بعد از فاز هیجانی شروع به شناختن فرد کنیم. تابع دوم، تابع صمیمیت است و در مرحله آخر اینکه من و او چقدر می توانیم به هم تعهد داشته باشیم. رویه ای که اگر درست پیش نرود، ما را با رابطه های مبهم رو به رو می کند و دچار سرگردانی و آسیب می شویم. حرف اساسی در این زمینه این است که باید برای هر آشنایی ای هدفی داشته باشیم و بفهمیم در چه فازی از رابطه قرار داریم. در عین حال، سوال بی جا هم نپرسیم. متأسفانه اغلب جوان ها فقط در فاز اول هستند و اصلاً دو فاز دیگر را نمی بینند، حدود هشت تا نه ماه در این فاز دوام می آورد و دلزده دنبال هیجانی دیگر می گردند! در این زمینه اغلب هم نمی توانند با حرف زدن به توافق برسند و رابطه را تمام کنند.

قاعده ارتباط را بدانید
 
در مورد ارتباط معمولی باید ویژگی های این نوع ارتباط را بدانیم. یک هرم را در نظر بگیرید، قاعده اش ارتباط معمولی است، وسطش ارتباط به قصد ازدواج و بالاش هم ازدواج. در قاعده، غیرت و تعصب روی فرد نداریم. اما توجه وجود دارد، توقع یک سری توجهات مثل تبریک روز تولد. حساسیت ها خیلی کمتر است و دانسته های ما از طرف مقابل در حد ارتباط معمولی است. باید و نباید نداریم و بیشتر در حد توصیه است. منافعی در این ارتباط مد نظر ماست. مشکلی که من دارم با تعریف ارتباط بعضی هاست. مثلاً در حد رگ زدن برای هم مرام می گذارند. این جور ارتباط ها به نظرم ارتباط های فیلمفارسی است.

رابطه های کاری
 
در رابطه کاری، دختر می گوید من با این آدم مراوده معمول کاری دارم. اما به هر حال، مجاورت موانست می آورد. در این شرایط پسر ممکن است دو ذهنیت پیدا کند؛ یا فکر می کند این مراوده معمول نشانه نوعی علاقه است؛ در حالی که تو به اصطلاح به او توجه نمی کنی، نشان به این نشان که اگر بیرون از محیط کار به تو زنگ بزند برایت تعریف نشده است؛ چون سطح رابطه را برای خودت تعریف کرده ای. از طرفی من می خواهم ببینم نظام ذهنی آدم های دور و بر من چیست و رسیدن به جواب این سؤال، مستلزم این است که خیلی ازشان سؤال و جواب کرده باشی و بفهمی چطور دارند فکر می کنند. در محل کار من باید نظام ذهنی خودم را تعریف کنم، ای میلی که به ای میل شخصی من زد، جواب نمی دهم.
اما اگر برای شناخت بیشتر بخواهم ارتباط کاری ام را ارتقا بدهم چه باید بکنم؟ یک قانون در این مورد می گوید: در قلعه تان از این کارها نکنید، قلعه یعنی جایی مثل دانشگاه؛ چون در اینجا ممکن است هزینه گزافی به شما تحمیل شود و نمی توانید از پسش بربیایید. با این حال اگر چاره ای نبود، امنیت قلعه تان را در اولویت قرار بدهید.

رابطه مدعی ارتباط عادی
 
در دانشگاه این اتفاق ممکن است پیش بیاید. حالا این ارتباط را آسیب شناسی کنیم. اگر برای بچه هایمان تعریف کنیم و بگوییم می توان ارتباط عادی داشت بدون اینکه نیاز به خیلی از چیزها باشد، کار به اینجا نمی کشد که رابطه هایی تجربه شوند که اساساً دوستشان نداریم. مهارت های لازم برای مدیریت این رابطه ها اهمیت زیادی دارند که آدم های کمی آن را بلدند اما متأسفانه خیلی ها آن را تجربه می کنند و به همین دلیل، تلفات بسیار زیادی دارد. پرواضح است که اگر بخواهم راجع به رابطه های « دختر-پسری» حرف بزنم، رابطه ای نیست که در آن ماندگاری باشد. این بچه ها وقتی از رابطه ها بیرون می آیند، کاملاً خودشان و طرف مقابل را نابود می کنند و به طرف دیگر جراحت عاطفی می زنند. یا گاهی رابطه را برای خودشان تمام نمی کنند و زجر می کشند. مشکل هم آنجا حاد می شود که وقتی این مسأله انکار می شود، آموزشی هم برای آن ارائه نمی شود. بنده نه سال است که دارم آموزش می دهم و به شما می گویم که رابطه دختر پسرهای ما رابطه قشنگی نیست؛ وضع ازدواج هایمان هم به تبع آن همین طور. بیشترین ازدواج های ما در سال 88 در گروه سنی 20-24 سال بوده، بیشترین طلاق ها هم در همین گروه سنی بوده، آمارهای 25 درصدی طلاق در شهرهای بزرگ توسط همین گروه سنی است که یک سومشان هم در سال اول اتفاق می افتند.

رابطه به اصطلاح « خواهر- برادری»!
 
من اصلاً چنین رابطه ای را قبول ندارم و همان JUSTFRIEND را که دیگران می گویند اینها می گویند خواهربرادری. با این تفاوت که درد دل کردن ها و سنگ صبوربودن هایش بیشتر است. مثلاً پسری به من می گفت احساس می کردم که خیلی از سطح اعتماد بالایی برخوردارم؛ چون آن دختر از همه مسائلش به من می گفت؛ حتی از پسری که دوستش داشت. دختر هم پیش خودش فکر می کند که خب ما خواهر برادریم دیگر. اما این یک دوران موقت است کلاً از این رابطه ها دوری کنید؛ به ویژه پسرها خیلی در این بازی ضرر می کنند.

کارشناس جوان
 

4 نکته طلایی!
 
پر رنگ شدن احساس در یک رابطه حرف اول را می زند و کشش را به وجود می آورد. اما بین کشش جنسی و رابطه جنسی یک قدم بزرگ است که باید حواستان باشد. دین ما روابط جنسی را تنها در چارچوب ازدواج مجاز دانسته. ما در روان شناسی هم یک قانون داریم که روابط جنسی پیش از ازدواج بعدها شما را دچار دردسرهای جدی می کند. ضمن اینکه تجربه های کلینیکی مشاوره هم گویای این مسأله است. برای دوری از این رفتار، بدانید این مسأله که من تن به چنین رابطه بدهم را چهار مورد مشخص می کند: 1- سیستم اعتقادی من 2- خانواده ای که من به آن تعلق دارم 3- جامعه ای که به آن تعلق دارم 4- اینکه تجربه های علمی به من چه می گوید.

نکته 1
 

پیش فرض هایتان را بدانید
 
آدم ها در روابط عاطفی شان یک نمایشنامه و پیش نویس دارند که به شکل ناخودآگاه باعث می شود نقشی را تعیین کرده، بازی کند و در زندگی شان آدم هایی را پیدا کنند که آن نقشی را که برای زندگی شان پیش بینی کرده اند بازی کنند. از این هم وسیع تر داریم؛ Life Skrip نمایشنامه زندگی داریم؛ مثلاً اینکه فرد، نمایشنامه اش نمایشنامه آدم بازنده است. حالا این پیش نویس کی نوشته شده و از کجا در وجود ما نهاده شده، پیچیده است. یکی از این الگوها پدر و مادرمان است. ببینیم آنها با هم چطور زندگی کرده اند؛ مثلاً دختر و پسر پیش من می آیند برای مشاوره ازدواج، می پرسم رابطه پدر و مادرت چطور است؟ می گوید: عالی، بعد که صحبت می کند، می بینم واقعیت چیز دیگری است چون در خانه خودش می بیند مادر یک عمر فقط اطاعت کرده و در آن خانه هم مانده و چیزی که شایسته خودش بوده، نگرفته. چنین دختری وقتی می بیند پسر از یک فضای بهتر می آید که زنگی خانوادگی خوبی داشته که حقش هم بوده؛ در ارتباط با او عملاً مشکل پیدا می کند چون این دو پیش فرض هایشان با هم در تضاد است. پیش نویس های عاطفی را اگر دربیاورید، تعجب می کنید؛ مثلاً یک دختری می گوید پسری که جذبه و جنم داشته باشد را می پسندد. فکر می کنید چرا؟ چون تکمیل کننده خودش را می خواهد. البته یکی از دلایلش می تواند این باشد.

نکته 2
 

بیش از حد لطف نکنید
 
خیلی از تصوراتی که بین آدم ها پیش می آید، کدهایی مبهم است. البته یک مرد باید این قابلیت را داشته باشد که یک زن را بفهمد؛ این درک متقابل هیچ وقت صد در صد نمی شود. اگر صد در صد فهمید، می شود برادر آن دختر. نه نامزد او. این مسأله متعدد دارد اتفاق می افتد. اصولاً زیادی جنتلمن بودن برای یک مرد در رابطه با یک زن، دردسر است. گاهی اوقات اگر تو را تحویل نگیرند، تقلا می کنی برای حفظ رابطه ات و بالعکس. گاهی می بینی یک دختر چندین بار نامزدش را ترک اعتیاد داده و دارد نقش مادرش را برای او بازی می کند. این کار شاید یک لطف باشد اما پشتش دقیقاً یک اشتباه بزرگ در پیشبرد نامزدی است چون رابطه، رابطه انگلی است؛ یک دختر، سیندرلاوار، یک پسر له شده را نجات می دهد. این در حالی است که این دختر در جامعه با آدم های سالم و متعادلی هم برخورد دارد اما به آنها توجه نمی کند چون پیش نویس زندگی اش این است و در رابطه ای وارد نمی شود که پسر در آن نرمال باشد. او در رابطه با پسرهای درب و داغان احساس می کند که چقدر خانم و قوی است.
منبع: همشهری جوان، شماره 286



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمود ( پنج شنبه 90/12/11 :: ساعت 7:44 صبح )

<   <<   6   7   8      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هر چه باید درباره قرص‌های ضد بارداری(OCP) بدانیم
آمپولهای تزریقی ضد بارداری
مقاربت منقطع
روش طبیعی بر اساس ریتم قاعدگی
دستگاه داخل رحمی یا IUD
چه کسانی اسکار سال 2012 را گرفتند؟ برگزیدگان تمامی بخشهای هشتاد
سلامت مردان ضامن امنیت خانواده و جامعه از لحظه تولد تا پیری به
چرا مردان کم حرفند؟ می خواهم موضوعی را بگویم که شاید بسیاری از خ
مردها از چه زنانی فرار می کنند زن ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی
مردها از چه زنانی فرار می کنند زن ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی
[عناوین آرشیوشده]


مردها از چه زنانی فرار می کنند زن ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی[2] . مشاوره‌های قبل از ازدواج را جدی بگیرید متاسفانه بیشتر خانواده‌ه . هر مرد باید 4 زن داشته باشد! پروفسور «باهر»، جامعه شناس و بنیان . ... و نترسیم از عشق فصل، فصل عقد و ازدواج است وروزهای مبارک. اما . 10 فرمان برای سال اول ازدواج وقتی درباره تلخی‌ها و شیرینی‌های ا . آزمایش‌های ژنتیک پیش از ازدواج گفتگو با دکتر محمدتقی اکبری، رییس . ازدواج در چه سنی بهتر است؟ موضوع ازدواج جوانان از جمله مسایلی ا . افسردگی فصلی نوجوانان؛ علل و راه‌حل خیلی دلم گرفته از خیلی‌ها ح . با چه افرادی ازدواج نکنیم؟ من طی پنج سال گذشته، به بررسی و مرور . بهترین سن ازدواج گفتگو با دکتر علی احمدی ابهری، روان‌شناس . پیش‌شرط‌های ازدواج موفق گفتگو با دکتر سیما فردوسی، روانشناس خان . تأثیر مشاوره قبل از ازدواج بر بهداشت جنسی مسائل جنسی سهم بسزایی . چرا مردان کم حرفند؟ می خواهم موضوعی را بگویم که شاید بسیاری از خ . چه کسانی اسکار سال 2012 را گرفتند؟ برگزیدگان تمامی بخش‌های هشتاد . رموز ازدواج موفق آیـا تصمیم به ازدواج دارید؟ و یا آنکه در حـال . زمانی برای ازدواج نکردن! همان طور که نشانه هایی خاص آماده بودن . سلامت مردان ضامن امنیت خانواده و جامعه از لحظه تولد تا پیری به . سن مناسب ازدواج بهترین و مناسب ترین سن برای ازدواج چه زمانی است . شمارش معکوس برای خوشبختی یکماه و دو هفته پیش ازتاریخ عروسی وسو . ضرورت ازدواج آیا انسان حتماً بایدازدواج کند و اگر ازدواج نکند چه . ضرورت ازدواج نویسنده: حجت الاسلام حسین دهنوی ازدواج اقتضای طبیعت . طی دوران بلوغ دوره نوجوانی از بحرانی‌ترین دوره‌های رشد انسان اس . عروس خانم! وکیلم؟ همه چیز درباره عاقدهای مشهوری که در روزهای شعب . فواید ازدواج کردن محققان پس از سال ها تلاش به نتایجی رسیده اند . لزوم مشاوره جنسی قبل از ازدواج یکی از مسایل بسیار مهم و حیاتی پ . مراحل آشنایی پیش از ازدواج مرحله سوم: احراز آمادگى شخصى لازم ا . مراحل آشنایی پیش از ازدواج امام صادق(علیه السلام) به مردى که در . مرد زندگی ام چه کسی است؟ برای اکثر خانم ها وقتی در جلسه خواستگا .
 

>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 133211