مراحل آشنایی پیش از ازدواج
امام صادق(علیه السلام) به مردى که در آستانه ازدواج بود فرمود:
اُنظُر أیْنَ تَضَعُ نَفْسَکَ وَ مَنْ تشرکه فی مالِک و تطّلعُه على دینک و سِرّک...؛
قبل از آنکه براى ازدواج اقدام کنى جوانب کار را با دقّت بررسى کن و ببین که مىخواهى خودت را در چه موقعیّتى قرار بدهى و چه کسى را شریک مال خود مىسازى و چه کسى را نسبت به اعتقادات و اسرار خود، آگاه مىکنى؟! (1)
در فصل قبل به این نتیجه رسیدیم که شناخت دقیق و انتخاب آگاهانه و با اختیار و آزادى، اساس ازدواج پایدار و موفق است. حال در پى پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه به چنین شناختى برسیم و زندگى نوین همراه با خوشبختى را پىریزى کنیم.
براى دستیابى به شناخت صحیح نسبت به طرف مقابل و چگونگى شکلگیرى خانواده جدید، مراحلى به ترتیب زمانى و منطقى با شرح لازم پیشنهاد مىشود تا در دو دوره قبل و بعد از خواستگارى اجرا شود.
قبل از بیان مراحل، تذکر چند نکته ضرورى است:
مراحل آشنایى طرفین، در ضمن دیگر مراحل مقدماتى ازدواج بیان شدهاست تا مطالب از جامعیّت نسبى برخوردار شود.
به حسب ترتیب زمانى و منطقى، ورود به هر مرحله جدید، منوط به موفقیت مرحله قبل است.
مىتوان ادّعا کرد که دین اسلام، به طور منحصر به فرد، براى حیثیّت شخصى و خانوادگى آحاد جامعه، حرمت و قداست فراوانى قائل شده و بسیارى از مقررات را بر محور حفظ آبروى اشخاص استوار کردهاست و از آنجا که ممکن است یکى از طرفین به هر دلیلى از ادامه مراحل منصرف شود؛ پس سزاوار است که اولیاى طرفین زمینههایى فراهم آورند که حتّىالمقدور همه مراحل آشنایى در فضایى محرمانهتر و به دور از دید و نظر همسایهها و دیگر بستگان طى شود و همه یافتهها را « راز ناگفتنى» قلمداد کنند.
گفتنى است رعایت کتمان ، با نظرخواهى و مشورت که از جایگاه برجستهاى در تشکیل خانواده برخوردار است ، منافاتى ندارد.
اساس این نوشتار برمعرفى فرهنگ «بایسته و شایسته» اسلامى درخصوص تشکیل خانواده است نه ارائه گزارش از «آنچه هست». پس غیرمتداول بودن و سابقه نداشتن بعضى مراحل در فرهنگ کنونى جامعه نباید ما را نسبت به حقانیت و تأثیر آن مرحله دچار تردید کند.
دوره پیش از خواستگارى
مرحله اوّل: کسب دانش خانوادگى
ولاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...؛
چیزى را که به آن علم ندارى، دنبال مکن. (2)
برحسب کلام خداوند که پیروان خود را از اقدام ناآگاهانه برحذر مىدارد و آنان را به سوى «علم» فرا مىخواند، بر هر دختر و پسرى لازم است که با مطالعه کتابهاى معتبر و دریافت تجربههاى موفق دیگران در زمینه «خانواده» و شرکت در جلسات آموزشى، خود را به روشنایى دانش برسانند و از تاریکىهاى جهل و تقلید و الگو پذیرىهاى باطل برهانند.
دختر و پسرى که جایگاه با اهمیت خود را در خانواده بشناسند و از حقوق خانوادگى و احکام ویژه آن و نیز از وظایف خود نسبت به طرف مقابل و «بایدها و نبایدها»ى دوره «آشنایى اوّلیّه تا فرزنددارى» آگاه باشند، کمتر دچار شکست خواهند شد.
جوانى که علتها و عوامل موفقیت یا تلخ کامىهاى خانوادگى را مىداند. و تجربه دیگران را محترم مىشمارد، مىتواند قدرت تجزیه و تحلیل امور خانوادگى و پیشبینى خطرهاى احتمالى را در خود قوى سازد و از ابتدا راه عذرهاى غیر موجّهى همچون «نمىدانستم»، «گول خوردم»، «کسى به من گوشزد نکرده بود»، «فکرش را نمىکردم»، «اى کاش...» را به روى خود ببندد و با درایت و هوشیارى ، قدم به مراحل تشکیل خانواده بگذارد.
در پرتو همین آگاهى، جوان مىتواند معیارهاى متناسب با موقعیت خود را براى گزینش همسر تعیین و فهرستى از شرایط، شاخصها و بایستگىها را فراهم کند که در مرحله دوم به توضیح آن مىپردازم.
به دوستان جوان توصیه مىشود علاوه بر افزایش سطح آگاهى نسبت به کلّیّات معارف اسلامى و اخلاق اجتماعى و مطالعات سیاسى - اجتماعى، به بررسى ارزش و ضرورت خانواده، هدف از تشکیل خانواده، وضعیّت خانواده در اسلام و جوامع غیر اسلامى، علل طلاق و ستیزهاى زناشویى، ضرورت ازدواج، اهداف و مزایاى ازدواج، عوامل موفقیت ازدواج، (3) تأثیر بزرگان خانواده و استقلال رأى ، مَهر ، (4) جهیزیه ، شیوه صحیح خواستگارى ، حقوق زن و شوهر در مراحل قبل از عقد و در حین عقد و پس از آن، (5) متن عقد و سند ازدواج ، (6) شروط ضمن عقد ، (7) تمهیدات پذیرش فرزند ، صله رحم و دیگر امور ذى ربط بپردازند.
مرحله دوم: تعیین معیار
داشتن هدف مشخص، لازمه زندگى هر موجود زنده است؛ ولى در تبیین جایگاه «معیار» ، به نظر مىرسد همانگونه که هر کارفرما براى تهیه واحد مسکونى ، کمّ و کیف ساختمان مطلوب خود را براى معمار بیان مىکند تا معمار بر طبق همان نیاز و سلیقه عمل کند، در تشکیل خانواده نیز لازم است طرفین ، نوع نیاز و سلیقه شخصى را به صورت شفّاف و به عنوان شاخصِ مطلوبیت تعیین کنند و براساس همان شاخصها حرکت را از نقطه «زندگىمجردى» آغاز و تا مقصد «زندگى خانوادگى» ادامه دهند.
تعیین شاخص براى گزینش همسر ، همانند داشتن چراغ روشن براى وسیله نقلیه در جاده تاریک است که عموماً اولیا و به خصوص جوانان نسبت به جایگاه این دو عنصر (هدف و معیار) در سرنوشت انسان بىتوجهاند؛ زیرا چه بسیار خانوادههایى تشکیل مىشود که طرفین یا هدف مشخّصى از ازدواج ندارند و یا در اثر نداشتن معیار روشن ، به صورت تصادفى در زیر یک سقف قرار مىگیرند و در نتیجه، از استحکام لازم برخوردار نیستند و باکوچکترین لغزشى سقوط مىکنند. بنابراین ، ازدواجى که فقط با معیار ناقص « زیبایى» یا «تمکّن مالى» شکل گرفته باشد، به پایدارى و موفقیت آن چندان امیدى نیست.
«معیار» در همه ابعاد زندگى دختر یا پسر قابل تعیین است؛ از جمله نسبت به میزان تدیّن ، افکار سیاسى – اجتماعى ، فرهنگ ملى و اقلیمى ، اصل و نسب خانوادگى ، خُلق و خو ، سطح تحصیلات ، توانمندىهاى فنّى – هنرى ، اندام و ظواهر جسمى ، سن و سال، (8) تمکّن مالى ، خویشاوند یا غیر خویشاوند بودن ، شغل ، اعتبار خانوادگى و اجتماعى ، سلیقهها ، خانه دارى ، نحوه معاشرت ، حساسیتها ، عواطف و غیره. پس سزاوار است هر جوان (دختر و پسر) از روى تدبیر و مآل اندیشى، با مطالعه کتابها و منابع معتبر و نیز مشورت و بهرهگیرى از تجربههاى دیگران، در هر یک از ابعاد زندگى طرف مقابل، داراى معیار باشد، تا همسر آینده خود را بر طبق همان معیارها گزینش کند.
براى عملى کردن این مرحله، هر یک از ابعاد ذکر شده را بر روى صفحه نوشته و خواستههاى خود را پیرامون آن موضوع، مشخص مىکند؛ مثلاً در موضوع « میزان تدیّن» مىنویسد:
- همسرم باید کسى باشد که از روى عمد ، کار واجب مثل نماز و روزه را ترک نکند؛
- دانسته و عمداً مرتکب گناه نشود؛
- طهارت و نجاست را رعایت کند؛
- در مسائل شرعى از مرجعى مشخّص تقلید کند؛
- از مصرف کردن اموال دیگران به خصوص اگر ناراضى باشند اجتناب کند؛
- اهل دروغ و غیبت نباشد؛
- مقیّد به پرداخت خمس و زکات باشد؛
- در آمد حلال داشته باشد.
یا پسر در زمینه « شغل» ، یکى از گزینههاى زیر را مىنویسد:
- دوست دارم همسرم به صورت پاره وقت در بیرون از منزل کار کند؛ امّا در محیطى که همه همکارانش زن باشند؛
- دوست دارم خانم در داخل منزل ، فعالیت در آمدزا داشته باشد؛
- دوست دارم همسرم فقط به تحصیلات علمى بپردازد تا سطح آگاهى او افزایش یابد.
همچنین دختر نسبت به شغل همسر آینده، یکى از موارد زیر را انتخابمىکند:
- اگر همسرم کارمند دولت باشد بهتر است؛
- همسرم نظامى باشد؛
- چند شغلى نباشد؛
- شغلى که زمان آن محدود به ساعاتى از روز باشد؛
- شغل، آزاد ولى شرافتمندانه و محترم باشد.
در تعیین معیار، چند نکته حایز اهمّیّت است:
1. هیچ دختر و پسرى، خویشتن را کمال یافته نپندارد و از معایب خود غافل نباشد؛ زیرا به فرموده امام على(ع): «مِنْ أشَدِّ عُیُوبِ المَرْءِ أن تَخْفى علیه عُیُوبُه؛ از بدترین معایب شخص این است که عیبهاى خودش را نشناسد». (9)
2. از آنجا که در زندگى «دنیا» همگى در مسیر «تکامل» (حرکت از نقص به سوى کمال) هستند، یافتن همسرى که از همه جهات، کمال یافته باشد، یا غیر ممکن است یا بسیار دشوار و طاقت فرسا. یکى از محققان در مقالهاى مىنویسد:
غالب دختران و پسران جوان به دنبال همسرى مىگردند که از هر لحاظ بهدلخواه آنان باشد. هیچ عیبى نداشته، سراپا حُسْن باشد؛ همسرى که سالها در رؤیاهاىشان با او زندگى کرده و از بودن با او لذّت بردهاند.
این قبیل آرمان گرایى در ازدواج، مخلّ بهداشت روانى و منشأ تنیدگىهاى فزاینده است. هم زن و هم شوهر بایستى این نکته را بپذیرند که همسر ایدهآل اساساً وجود ندارد. هر کس داراى یک سلسله ویژگىهاى خوشایند و یک سلسله ویژگىهاى ناخوشایند (آن هم از زاویه دید ما) است و ما باید تصمیم بگیریم که آیا ویژگىهاى مثبت او از دید ما بر ویژگىهاى منفى برترى دارد یا نه. بدین ترتیب، انتظار ما از همسرمان کمتر شده، توقعاتى از همسرمان خواهیم داشت که او قادر به برآوردن آنهاست. (10)
3. وجه مشترک همه معیارها، تشابه، جور بودن و هم سطح بودن طرفین است که در متون اسلامى، از آن به «کُفوِیَّت» تعبیر شدهاست. محقق نامبرده در مقالهاش مىنویسد:
دختر و پسر بایستى از جنبههاى مختلف با یکدیگر تشابه داشته باشند تا زندگى آنها خوشایند و با دوام باشد. در زیر به پارهاى از این وجوه تشابه اشاره مىکنیم:
1. مذهب؛
2. فرهنگ؛
اگر دختر در خانوادهاى بزرگ شده باشد که واجد ویژگى «زن سالارى» باشد و مرد در خانواده «مرد سالار» تحول یافته باشد، امکان زندگى خوشایند و مداوم کاهش مىیابد....
مردى که به خرافات خاص یک فرهنگ اعتقاد دارد نمىتواند زندگى راحتى داشته باشد؛ مگر اینکه با دخترى که داراى باورهاى مشابهى است ازدواجکند.
3. ویژگىهاى جسمانى از نظر رنگ پوست، قد و غیره؛
4. تحصیلات؛
5. طبقه اقتصادى - اجتماعى؛
هر چه سطح اقتصادى دو خانواده دختر و پسر به هم نزدیکتر باشد، امکان بروز تنیدگىها بیشتر کاهش مىیابد....
6. هوش؛
7. سنخیّت شخصیّتى. (11)
کارشناس ارشد علوم تربیتى و مشاوره، آقاى محمدباقر نظرى، در همین خصوص مىگوید:
ازدواج، پیوند دو انسان است و آندو باید در فرهنگ، اقتصاد، اندام، محیط زندگى، سواد و غیره با هم سنخیّت داشته باشند و این درسى است که «طبیعت» به ما مىدهد؛ زیرا در بین درختان میوه، آلبالو را به گیلاس پیوند مىدهند، امّا گردو با گیلاس قابل پیوند نیست؛ چون سنخیّت ندارند. این سنخیّتى که مورد تأکید اسلام است، عین عدالت است؛ زیرا به تجربه ثابت شده که ازدواج دو نفر با نداشتن سنخیّت، یا ازدواج ناپایدارى است و یا ثمره آن پیوند (فرزند)، ثمره مفیدى نخواهد بود.
یکى از کارشناسان ارشد روانشناسى در تحقیقى تحت عنوان «کبوتر با کبوتر، باز با باز» مىنویسد:
در تحقیقى که روى 1800 جوان انجام شد، این نتیجه به دست آمد که داشتن نگرشها و ارزشهاى مشابه، جزء مهمى از روابط دوستانه و روبه رشد است؛ پرسش شوندگان در موضوع ازدواج پاسخ دادند ما سعى مىکنیم با فردى ازدواج کنیم که هر چه بیشتر شبیه خودمان باشد. (12)
4. هر چند که معیارها به حسب اختلاف سلیقه اشخاص، گوناگون است، امّا نباید از یاد برد که آن معیارها باید با وضع و موقعیّت فعلى سازگار باشد و از خیال بافى و ترسیم نقشه زندگى در فضاى رؤیایى و توأم با آرزوهاى دورودراز که احتمال تحقق آن ضعیف است، اجتناب شود. از امام على(ع) دراین خصوص روایت شده: «الْأَمَلُ خادعٌ غارُّ ضارُّ؛ آرزو، مکرکننده فریبدهنده زیان رساننده است». (13)
5. معیارها به شکلى تعیین شوند که در مرحله تحقیقاتِ میدانى، قابل بررسى و آزمون باشند؛ مثلاً «داشتن صفا و صمیمیّت» را نمىتوان از معیارها برشمرد؛ چون قابل تحقیق نیست.
6. به آداب و رسوم اصیل و سنتهاى جامعه احترام گذاشته شود و در تعیین معیارها دخالت داشته باشند؛ زیرا آن سنتهایى که به گفته علاّمه شهید مطهرى، از معالى اخلاق و مجاهدات و مبارزات گذشته و از خصایص مقدس انسانى و تلاشهاى او براى حاکم ساختن عدل و نیکى و (فضایل) نشأت گرفتهاند، حاصلشان زنده ماندن و حرکت و رفاه و شکوفایى ملتهاست. برخلاف آن سنتهایى که از جهل و دنیاپرستى و روابط ظالمانه اجتماعى سرچشمه مىگیرند؛ که نتیجه آنها عقب ماندن، انحطاط، تحمیق و اسارت مردم است. (14)
7. بناى زندگى ساده و داشتن خانوادهاى به دور از تجمّل را براى خود ضرورى بداند و از ابتدایىترین مرحله، خود را بدان ملزم ببیند.
آقاى رضا اصفهانى، با بهرهگیرى از کلام پیامبر اکرم(ص) در نهجالفصاحه که مىفرماید: «آکُلُ کما یأکُلُ العَبدُ و أجْلِسُ کما یَجْلِسُ العَبْدُ؛ من مانند بردگان غذا مىخورم و مانند آنها بر زمین مىنشینم»، مىنویسد:
برخى از مردم عادت کردهاند که زندگى تجمّلى داشته باشند و به همین جهت، از منزلشان، میهمانىهایشان، لباس و رفتار و دیگر مسائل زندگىشان همه جا تجمّل مشاهده مىشود و از آن ساده زیستى که در زندگى بىآلایش و با صفاى انسانهاى وارسته وجود دارد هیچ ندارند که هیچ، بلکه ساده زیستان را که در راهى جز راه آنان گام برمىدارند، با برچسبهایى همچون «بىتمدن»، «عقب افتاده» و مانند اینها، مورد تمسخر قرار مىدهند؛ حال آنکه، آنان آن قدر در تجمّل پرستى خود غرقشدهاند که معناى این تعبیرات را که بیش از هر کس شامل حال خودآنها مىشود نمىفهمند؛ چون اگر معناى تمدن را مىفهمیدند مىدانستند که سادهزیستى، با تمدن منافاتى ندارد؛ و نیز مىدانستند که برچسب عقب افتادگى، شایسته خود آنهاست که براثر فرورفتن در زندگى تجمّلى و دل بستن به مظاهر مادّى، از کاروان تکامل انسانیت عقب افتادهاند. به هر حال، ساده زیستى شیوه مردان خداست؛ همچنان که تجمّل پرستى راه کسانى است که به خاطر دور بودن از معنویت، دل به دنیا بستهاند. (15)
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.